جوانی به نام احمد است که در بیمارستان روانی به سر میبرد. احمد در خلال صحبتهای خود از آرزوها و تصوراتش میگوید و آنها را حقیقت میپندارد. صادق هدایت در این روایت به افسانهای کهن روی میآورد و تلاش میکند با استفاده از اسطورهها منظور خود را منتقل کند. این اثر یکی بهترین داستانهای این مجموعه است و پایانی غافلگیر کننده دارد.